دست نوشته های من

زندگی آتشگهی دیرینه پا بر جاست ... گر بیفروزیش رقص شعله اش تا بیکران ها پیداست

دست نوشته های من

زندگی آتشگهی دیرینه پا بر جاست ... گر بیفروزیش رقص شعله اش تا بیکران ها پیداست

کرم شب تاب

کرم شب تاب

روز قسمت بود . خدا هستی را قسمت می کرد . خدا گفت : چیزی از من بخواهید . هر چه که باشد شما را خواهم داد. سهمتان را از هستی طلب کنید زیرا خدا بسیار بخشنده است .

و هرکه آمد چیزی خواست . یکی بالی برای پریدن و دیگری پایی برای دویدن . یکی جسه ای بزرگ خواست و آن یکی چشمانی تیز . یکی دریا را انتخاب کرد و یکی آسمان را .

در این میان کرمی کوچک جلو ۀمد و به خدا گفت : من چیزی زیادی از این هستی نمی خواهم . نه چشمانی تیز و نه جثه ای بزرگ . نه بالی و نه پایی ، نه آسمان و نه دریا . تنها کمی از خودت را به من بده .

و خدا کمی نور به او داد .

نام او کرم شب تاب شد .

خدا گفت : آن که نوری با خود داد بزرگ است ، حتی اگر به قدر ذره ای باشد . تو حالا همان خورشیدی که گاهی زیر برگی کوچک پنهان می شوی .

و رو به دیگران گفت : کاش می دانستید که این کرم کوچک ، بهترین را خواست . زیرا از خدا جز خدا نباید خواست .

هزاران سال است که او می تابد . روی دامن هستی می تابد . وقتی ستاره ای نیست چراغ کرم شب تاب روشن است و کسی نمی داند که این همان چراغی است که روزی خدا آن را به کرمی کوچک بخشیده است .

-------

به نظر شما چرا خدا انتخاب کرم را بهتر از سایرین می دونه ؟ البته می دونیم که این فقط یه تمثیل که چیزایی رو به ما یاد بده و با توجه به این باید به این سوال جواب داد .

به نظر من دلیل برگزیده بودن انتخاب کرم اینه که اون نور رو انتخاب کرد . چراغی که همیشه باعث روشنایی راه او می شه ، چراغی که در همین هنگام که خودش را راهنمایی می کنه و اون رو بزرگ می کنه راه دیگران هم روشن می کنه .

چراغ می تونه همون هدف خوب باشه . با داشتن هدف راه خودمون رو روشن می کنیم ... راه دیگران هم خود به خود روشن می شه .

نظرات 11 + ارسال نظر
چوب شور پنج‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:02 ق.ظ http://www.nabze-maghz.blogsky.com

من فکر میکنم بقیه تنها چیزی رو خواستن که مربوط به خودشون میبود اما کرم شبتاب نه فقط واسه خودش بلکه بقیه رو هم در نظر گرفته

سعید پنج‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:18 ق.ظ http://spring-boy.blogfa.com/

به!

تبریک بخاطر وب جدید!

خوب بود، قبلا خونده بودم!

فعلا

یکتا پنج‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:28 ق.ظ http://www.Kelasavalia.blogfa.com

سلام!‌

ببین خب اینم هست که مبارزه ها عوض شده ولی بیشتر از اونا اونایی که باهاشون مبارزه میکنیم عوض شدن !

کرم شب تاب !‌:دی

درسته :دی

سهراب جمعه 12 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:58 ب.ظ http://igw.blogsky.com

سلام ...

کرم بهترین انتخاب رو کرد چون ذره از خدا رو خواست ! قطره ای از نوری که در نامتنهایی خودش اونقدر تابانه که ما نمیبینیم !!!!

یکتا جمعه 12 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 05:21 ب.ظ http://www.Kelasavalia.blogfa.com

سلام!

هممم آره دیده ام شیز د من رو . آماندا توش بازی میکنه (!) دختر خاله امه :دی.

آره خیلی باحاله . منم یه روز به این حرکات متوصل میشم!

یه دوست قدیمی۰۹۱۸ یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 04:07 ب.ظ

سلام
وبت قشنگه!
من تا حالا ندیده بودمش!
وب مدرستونو چه کردی؟
بای فعلآ
راستی آیدیام هک شدن!

سلام
ممنون !!!
یه دوست قدیمی ۰۹۱۸ ... اراد یا آیت یا یه نفر دیگه ؟
لطفا بار بعدی اگه نظر دادی اسمت بگو که به جا بیارم
بازم تشکر

مهران دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 03:36 ب.ظ http://taktree.blogfa.com

بوق بر تو امین! چرا نگفتی وبلاگ زدی؟
مبارکت باشه

توی جهان همه چیز از خداست..فقط نور نیست که مال خداست! هرچی رو که از خدا بخوایم از خودش به ما می ده..

اما چراغی که خدا به ما داده از همه بهتره.. یه روح والاست.. هم عقل هم اراده ست هم تقدیر هم حکمته و ...

یه دوست قدیمی۰۹۱۸ سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 08:56 ق.ظ

خیلی با حالی بابا!
فکر کردم باید بشناسیم اما مثل اینکه کامل فراموشم کردی!
یه راهنمایی دیگه!
برات دفتر فیزیک اسکن کردم فرستادم!
حالا یادت اومد؟
یه آیدی هم واسم ساختی!

چرا یادم نمیـــــــــــــاد ؟
دفتر فیزیک برای من اسکن کردی ؟
اشتباه نگرفتی عزیز ؟
خب ، بیشتر راهنمایی کن !

سارا سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 03:05 ب.ظ

حالا یادت اومد؟

سارا ؟ تد ؟

تو به من کتاب فیزیک ؟ اون ۰۹۱۸ چیه ؟ من برات آی دی ساختم ؟ توهمه !؟

سارا چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 03:22 ب.ظ

بی خیال
نویسنده ی وب هلگا بودم
حالا که یادت نمی آد دیگه نظر نمی دم

حالا چرا ناراحت می شی ؟!

ببخشید ؛ اگر آدرس وبت رو می ذاشتی یادم می اومد .

میل خودت ولی خوشحال می شدم مطالب رو می خوندی :دی

واقعا دمت گرم پنج‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:50 ب.ظ

مشدی خسته نباشی قصد جسارت ندارم ولی لوتی اگه داستان های ما رو کپی می کنی لا اقل اسم منبع رو بنویس اومدی تو وبم نظر دادی ولی خیلی نامردی ۲ تا از داستان ها رو کپی کردی باشه فدای سرت ولی اسم وبلاگ من رو پاین داستانها بنویس این ها داستانه اصل مردانگیست این رو نوشتم تیتر وبم : *** به سلامتی نامردا ... اگه نبودن مردانگی معنا نداشت.***
خداحافظ
موفق باشی

بابا چیه ریختین روم ؟ هان ؟ خب شمات خودتون نمی دونین داستانک هاتون از کجان ؟ اونا ماله شما نیستن ! من اونا رو از سایت نورنار که ماله آقای عرفان نظرآهاری برداشتم که همه هم نوشته ی خود ایشونن و همینطور تو وبم تو نظر ها گفتم ! آقای نظر آهاری ملت اهل قلم می شناسنش و خیلی سرشناسه ...
وقتی اطلاعاتی از چیزی ندارین که توی وبتون می زنین همینه دیگه ! حتی نمی دونین کی نوشتش . البته ببخشید ها !

در ضمن دیگه این آخریه که نوشته ی خودم بود .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد